وقتی زمان در آن جهان مفهومی ندارد، یعنی کل فیزیک مفهمومی ندارد، پس علم مخصوص این جهان و مادی است. حالا از نظر فلسفه اسلام علم مادی است یا معنوی؟
واژگان، هر کدام معانی و مفاهیمی دارند که گاه به کلی و جزئی تعریف میشوند و گاه در مصادیق گوناگون، مفهومشان متفاوت میگردد. بدیهی است که واژگانی چون: "علم" و "زمان" نیز از این دو قاعده مستثنی نمیباشند.
الف – علم:
علم، یعنی "دانایی". البته معانی متفاوتی چون: آگاهی، آموختن و ... نیز برای آن بیان شده است که همه به همان ریشه دانایی بر میگردد. از این رو، هر آن چه "دانسته" شود، علم است و آن که دارای این علم میشود، "عالم" است و هر که بشتر بداند عالمتر است تا برسد به "علیم و اعلم".
این جامعیت تعریف سبب میگردد تا "علم"، قابلیت تقسیم به کلی و جزئی، بسیط – ازلی و نیز حادث و اکتسابی و ...، داشته باشد و هم چنین به موضوعات متفاوت نیز تقسیم و اطلاق میگردد و لازم میآید مصادیق گوناگونی داشته باشد. به عنوان مثال:
*- علم خداوند علیم به ظاهر و باطن مخلوقات خود، علم است؛ چنان چه فرمود:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (البقره، 29)
ترجمه: اوست كه آنچه در اين زمين است همه را براى شما آفريد، سپس به (آفرينش) آسمان پرداخت پس آنها را به صورت هفت آسمان (مطابق حكمت و خالى از نقص در خلقت) مرتب و منظم ساخت، و او به همه چيز داناست
*- علم به خداشناسی، یا همان معرفت توحیدی، علم است، چنان چه فرمود: « فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ – پس بدان به درستی که (به تحقیق و یقیناً)، هیچ إلهی (معبودی) جز الله نیست / محمد ص، 19» و یا فرمود: «وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ - و اگر روى گرداندند، بدانيد كه خداوند مولاى (سرپرست و دوست) شماست. كه نيكو مولا و نيكو ياورى است / الأنفال، 40»
*- علم به محیط (طبیعت) که به آن علم تجربی (Science ) نیز میگویند و هم چنین علم به قوانین حاکم، حقوق مترتبه، تأثیر و تأثیر اجزا و عوامل نیز علم است؛ چنان چه با اشاره به عوامل طبیعی فرمود:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» (یونس، 5)
ترجمه: اوست كسى كه خورشيد را درخشان و ماه را تابان كرد و براى آن منزلهايى تقدير نمود تا عدد سالها و حساب [كارها] را بدانيد. خدا اينها را جز به درستى نيافريده است. او آيات خود را براى قومى كه مىدانند شرح مىدهد.
*- پس، مطلق "علم" یعنی "دانایی" و ما در ماده چیزی به نام "دانایی" نداریم که بگوییم "علم مادی است"، بلکه علم گاهی به ماده تعلق میگیرد و گاهی به غیر ماده. مثلاً اگر سؤال شود: "علم حقوق مادی است یا غیر مادی" پاسخ چیست؟ نه حقوق ماده است و نه علم به آن مادهای دیگر است، بلکه ممکن است علم به حقوق موضوعات و تعاملات مادی و یا موضوعات و تعاملات غیر مادی تعلق گیرد.
در نتیجه تردیدی نیست که علوم مادی (طبیعی، تجربی)، در حیات پس از مرگ کاربردی ندارد. حیات اخروی مادی نیست که "فیزیک و شیمی و طب و داروسازی" بخواهد، اما معنایش بیفایده بودن کسب علوم مادی نیست، چرا که میتواند سبب رشد و تعالی شود، چنان چه میتواند سبب سقوط و هبوط آدمی گردد. لذا در اسلام، به طبیعت و علوم طبیعی، هدفدار نگاه میشود. چرا که علم به طبیعت [که ضروریست] باید انسان را به کمال معرفتی، روحی و معنوی برساند.
ب – زمان:
زمان نیز تعاریف گوناگونی دارد که به طور کلی به "زمان فیزیکی" و "زمان فلسفی" تقسیم شدهاند.
در فیزیک "زمان و فضا" به عنوان کمیتهای بنیادی بهشمار میآیند و امکان بیان تعریفی دقیق برای آنها در قالب دیگر کمیتها نیست به این خاطر که بقیه کمیتها نیز چون سرعت، نیرو و انرژی همگی به وسیله این دو کمیت تعریف شدهاند. زمان فیزیکی، متکی به حرکت است و برای اندازهگیری کمّیت به کار میرود. مثل این که فرمود: خورشید و ماه و... را بر اساس نظم خاص در مدار خاص قرار داد تا بتوانید "شمارش" کنید.
برای زمان در فلسفه نیز تعاریف و تقسیمبندیهای متفاوتی وجود دارد که گاه با هم اختلاف کلی یا جزئی نیز دارند.
بدیهی است که نمیتوان در این مختصر به بیان آرا و اشکالات آنها نسبت به یک دیگر پرداخت، اما تا آنجا که مربوط به سؤال در رابطه با حیات پس از مرگ میشود، زمان به معنای "قبل و بعد" است. بدیهی است که "قبل و بعد" هم در دنیا وجود دارد و هم در عالم دیگر. چنان چه "حرکت" هم در دنیا وجود دارد و هم در آخرت.
در این دنیا، شما حرکت فیزیکی میکنید، از نقطه الف به سوی نقطه ب میروید و میرسید. بدیهی است قبل از آن که به نقطه ب برسید، آنجا نبودید و پس از آن که در نقطه الف بودید، آنجا را ترک کردید. در حیات اخروی نیز این قبل و بعدها، به صورت پیاپی، مستمر و به هم پیوسته وجود دارد. پس چنین نیست که گفته شود: "زمان در آن عالم، به هیچ صورتش وجود ندارد" و نتیجه گرفته شود که "علم مادی است؟!"
